محل تبلیغات شما



 

ثانیه به ثانیه گذشت
و من هرگز نخواستم
که از تو ، از نبودن تو
چیزی را فاش کنم
سعی کرده ام که نگذارم
از پنجره ی چشمانم نمایان شوی
همیشه نبودت را در خودم حبس کرده ام
مگر گاهی که هوا ابری می شد
و پنجره ، بارانی



یک نفر به سمت من می آید ،
به من نزدیک می شود ،
نزدیک و نزدیکتر ،
یک نفر از جنس دل ،
از جنس عشق ،
از جنس احساس ،
از جنس مهربانی و‌محبت ،
از جنس گذشت ،
او به سمت من می اید ،
به سمت قلبم ،
به سمت وجودم ،
آغوشم ،
زندگیم ،
در قلب و فکر و دلم جای می گیرد ،
می اید و نامم را با محبت صدا می کند ،
با عشق نگاهم می کند ،
می اید و برایم خاطراتی می سازد پر از زیبایی ،
بیا ،
به سمتم بیا ،
جای تو اینجاست ،
آغوشم برایت گشوده است ،
دوستت دارم ،
تو را به قلب و زندگیم فرا می خوانم ،
خوش امدی به قلبم ،
هر کجا هستی با قلبی پر از شوق و امید و انتظار تو را فرا می خوانم 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

قرآن در زندگی از گذشته رها